

- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
قربانی


متن ترانه از هوش می روم
معشوق جان به بهار آغشته منی
معشوق جان به بهار آغشته منی
که موهای خیسات را خدایان بر سینه ام میریزند و مرا خواب میکنند
یک روزَمی که بوی شانه تو خواب میبَرَدَم
معشوق جان به بهار آغشته منی تو شانه بزن
معشوقِ جان به بهار آغشتۀ منی
هنگامۀ منی
نَحرم کنند اگر همه میبینند که تو نگاهِ گلوگاهِ پنهانیِ منی
میخوانم میخوانم میخوانم تو خواندنِ منی
باران که میوزد سوی چشمانم
باران که میوزد باران که میوزد،
تو شانه بزن! باران که می…
یک لحظه من خودم را گم میکنم نمیبینمَم
اگر تو مرا نبینی من کیستم که ببینم؟
من نیستم که ببینم، نمیبیننمَم
معشوق جان به بهار آغشتۀ منی
هنگامۀ منی
نَحرم کنند اگر همه میبینند که تو نگاهِ گلوگاهِ پنهانیِ منی
ببین! ببین تو مرا تا ته ببین زیرا اگر تو مرا نبینی من هم نمیبینمم
اگر تو مرا نخوابانی، من هم نمیخوابانمم نمی بینمم
تو شانه بزن
من هیچگاه نمیخوابم از هوش می روم
دیروز رفته بودم امروز هم از هوش می روم
متن ترانه آخرین روزهای زمستان
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بُلبل از این غصه خزیده
گل نیز و چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
از دست عدو ناله ی من از سر درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ نه مرد است
جان بازی عشاق نه چون بازی نرد است
بردی اگرت هست کنون وقت نبرد است
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.